مثل گيسويي که باد آن را پريشان مي کند
هر دلي را روزگاري عشق ويران مي کند
ناگهان مي آيد و در سينه مي لرزد دلم
هرچه جز ياد تو را با خاک يکسان مي کند
با من از اين هم دلت بي اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِي پشيمان مي کند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت کِش است
هرکسي او را به زخمي تازه مهمان مي کند
اشک مي فهمد غمِ افتاده اي مثل مرا
چشم تو از اين خيانت ها فراوان مي کند
عاشقان در زندگي دنبال مرهم نيستند
دردِ بي درمانشان را درد درمان مي کند…
...